به این فکر میکنم که چرا خوشی هارو ننوشتم.چرا تک تک لحظه های این چند ماه رویایی که میم برام ساخت رو ثبت نکردم. چرا گذاشتم خیلی از جزییات توی ذهنم کمرنگ بشه. مگه چند بار دیگه تو زندگیم احساس خوشبختی کردم که همین غنیمت هایی که شاید دیگه هیچوقت برام تکرار نشه رو اینجوری ارزون به زمان سپردم.
میم رفته.من موندم و حجم انبوهی از خاطرات که هربار دلم رو مچاله میکنن و تمام سلول هام رو به درد میارن. راست میگفت رضای یاراحمدی: نهنگی در کویر لوت,رفتنت اینقدر عجیب بود....دقیقا همینقدرعجیب بود لعنتی..
برچسب : نویسنده : borderlinesituationo بازدید : 66